حتما پس از مطالعه، ویدئو انتهای مطلب را ببینید.
مقدمه
فرض کنید قدرت جسمی شما کم باشد. ببینیم در مسیر زندگی چه حالتهایی ممکن است برای شما رخ دهد:
حالت اول( که احتمالا شایعترین حالت است): اصلا متوجه ضعفتان نیستید. شما مشکلی را احساس نمی کنید، ایرادی در خود نمی بینید. نتیجتا شما ورزش نخواهید کرد(معتقد هستید که لازم ندارید) چیزی تغییر نمی کند و شما با ورژن متفاوت خود که انسانی قدرتمندتر است هرگز آشنا نخواهید شد چنین حالتی شبیه این می ماند که در خانه شما یک گنج پنهان باشد ولی شما اطلاعی از آن ندارید. و البته به نان خشکی هم که می خورد راضی هستید. این قصه تلخ پتانسیلهای فراوان مغز ماست که با خود به خاک می سپاریم.
حالت دوم: فقط غر می زنید و سالهای پیش رو را به همین وضع ادامه خواهید داد، حتی در ادامه ممکن است دیگر از وضعیت خود خیلی هم شاکی هم نباشید(هر چند که می دانید که ضعیف هستید) چرا که مغز شما به شرایط موجود عادت می کند. بشر عادت پذیر است(گاهی هم بد جوری معتاد می شود!) این اتفاق ممکن است در باره وضعیت اقتصادی، روابط شخصی و اجتماعی شما، تحصیلاتتان یا تقریبا هر کدام از فعالیتهای شما رخ دهد. در روابط عاطفیتان همیشه شاکی خواهید بود بدون اینکه تلاشی در جهت برطرف کردن مشکلتان بکنید.
حالت سوم: بالاخره می روید و یک باشگاه نزدیک خانه ثبت نام می کنید. چند روزی با اشتیاق می روید و لباس ورزش و خرت و پرت های مورد نیازتان را می خرید، چند روزی هیجان دارید و با شوق به باشگاه می روید، اما بعد از چند مدت می بینید که پیشرفت چندانی نداشته اید و هیجان اولیه هم فروکش کرده است اینجاست که روال قبلی زندگی مثل یک کش محکم شما را از باشگاه بیرون می کشاند و به کنج خانه می اندازد! راستی این رویه در روابط فردی شما به کرات رخ می دهد. شما با جنس متفاوت وارد رابطه می شوید و بعد از آنکه هیجان اولیه کم شد و سختیهای یک رابطه عریان شد همان کشی که گفتیم شما را از شکم رابطه بیرون خواهد کشید.
حالت چهارم: سختیها را تحمل می کنید، یکی دو سال تقریبا مرتب ورزش می کنید اما این کش لعنتی نهایتا کار خودش را می کند! باز هم در کنج خانه اید! و اما معادل حالت سوم در روابط شما! در این حالت رابطه شما به ازدواج منجر شده اما بهرحال چند مدت بعد، فشار کش را احساس خواهید کرد، ممکن است به داخل خانه مادری پرتاب شوید اما حالت شایعتر این است که زور کش به جسم شما نمی رسد، جسمتان در خانه مشترکتان است و قلبتان در شهر سرگردان!
حالت پنجم: ورزش قسمتی از زندگی شما می شود. سالها می گذرد و شما حالا یک قهرمانید(حتی اگر مدالی در دستتان نباشد)
راستی این"کش" قصه ما در حالت پنجم هم هست! از رو که نمی رود! اما شما آنقدر قوی شده اید که زور این کشها به شما نخواهد رسید. و در مثال رابطه، شما تمام بالا و پایینها و سختیها را با هم تجربه کرده اید و قسمتی از زندگی همدیگر شده اید...
حالا مناسب است که سری به حالت اول بزنیم و این حالت را در روابط شخصیتان با جنس متفاوت بررسی کنیم. در حالت اول، شما اصولا یا عاشق نمی شوید و یا برای بدست آوردن معشوقتان تلاش چندانی نخواهید کرد. احتمالا بصورت تقریبا سنتی ازدواج خواهید کرد، لذت چندانی نخواهید برد و ملال چندانی را هم در رابطه تان تجربه نخواهید کرد، شما از پتانسیل بالای مغزتان برای خلق احساس قوی غافلید(یادتان باشد خواستگاه عشق، بخشهای عمقی تر مغز است و نه قلبتان). نتیجه نهایی حالتهای یک و پنج در ظاهر یکیست: ازدواج پایدار اما حالت یک، یک مرداب راکد است و حالت پنج یک دریای خروشان. اینجا یک نکته بسیار مهم را باید متذکر شوم. نباید از بحث فوق استنباط شود که ما معتقدیم ازدواج پایدار بهترین حالت در ارتباطات شخصی شماست، خصوصا که انسانها به لحاظ مغزی تفاوتهای فردی فراوانی در این زمینه دارند. ضمنا الگوهای فرهنگی به سرعت در حال تغییرند(قانون تکامل). مثالها در زمینه روابط عاطفی صرفا بر اساس دیدگاه غالب در جامعه اکنون ایرانی بود.
این مقدمه برای بحث "ضعف مغزی" قدری طولانی نبود؟
کارمغز بصورت کلی
اول ببینیم مغز چکار می کند بعد برویم سراغ باقی مطلب.
مغز شما جایگاه تمام زندگی شماست، حتی یک اپسیلون از زندگی شما بیرون از آن قرار ندارد و اگر چند دقیقه اکسیژن دریافت نکند، صد در صد زندگیتان تمام می شود. شما با مغز خود می بینید(قسمت پشتی مغز) و نه چشمهایتان! چشم و گوش شما صرفا گیرنده هستند، منشا تمام احساسات شما مغزتان است و نه قلبتان. حتی زمانی که دستتان را تکان می هید در ابتدا باید فرامین پیچیده از مغز صادر شود. درد یک زخم و بوی یک گل همگی در مغز است که حس می شود. خلاصه مغز همه چیز است!
مطالعه مطلب فوق در باره کارکرد مغز توصیه می شود(روی تصویر کلیک کنید)
این مغز یک کیلو و چند صد گرمی البته ضعیف هم میشود و جالب اینکه اغلب ما در گیر ضعف مغزی هستیم، ولی در حالت اول ماجراییم(فکر کنم لازم باشد باز به مقدمه برگردید!) بله شما این ضعف را حس نمی کنید. شما به نان خشکی قانع هستید!
شما نمی دانید که حافظه تان، تعادل بدنتان، قدرت دوست داشتن و تمامی شور و هیجانتان در مغرتان است. اما بعد از مطالعه این مطلب ممکن است شما کماکان در همان حالت اول(عدم درک مساله) باقی بمانید یا در حالتهای زیر قرار بگیرید:
در حالت دوم شما متوجه ایرادات خود شده اید اما انگار توان این را ندارید که به دنبال راه حلش باشید، یعد از مدتی هم آن را به عنوان واقعیت زندگیتان می پذیرید.
در حالت سوم شما با خواندن این مقاله، جوگیر خواهید شد برای قوی شدن مغزتان چند صباحی تلاش خواهید کرد اما بعد از چند روز دوباره در قالب کهنه خود فرو خواهید رفت.
در حالت چهارم شما تا مدتی برای قوی شدن تلاش خواهید کرد، اما بعد از یکی دو سال دوباره در روزمرگیها غرق خواهید شد. البته شما رشد پیدا خواهید کرد اما نفس قوی شدن مغز را در خود نهادینه نکرده اید.
این نفس قوی شدن مغز، تبدیل تلاش به قسمتی از زندگی شماست. اتفاقی که در مرحله پنجم رخ می دهد. شما در هر مرحله ای برای بهتر شدن محتاج تمرین کردن هستید، تمرین می کنید و زندگی شما بر بستر این تلاش، این رودخانه خروشان شکل خواهد گرفت. تلاش و تمرین بی پایان!
خلاصه و نکته پایانی
قوی کردن مغز، صرفا به معنی تقویت حافظه نیست. قرار است هوش شما رشد کند، شامل هوش هیجانی، حرکتی و...
این یک مسیر سخت است که در طول آن بارها "کش عادتهایتان" می خواهد شما را به روال قبلی زندگیتان باز گرداند
این مغزی که می خواهیم قدرتمندترش کنیم، یک موجود زنده است! خیلی خیلی هم زنده است! با مصرف اکسیژن فوق العاده بالا.
اول باید سخت افزار سالمی داشته باشید. اول باید خون کافی به آن برسانید.
با ویدئو زیر شروع کنید و منتظر مطالب بعدی ما باشید
اشتراک گذری این مطلب در واتساپ